دوستای کتابخون!
خبر دارم براتون توووووپ!!!
از یه منبع معتبرررر خبر رسیده که استاد صالحی یه کتاب جدید داره منتشر میکنه
با تِمِ عاشقانه_جنایی!!!
من یکی دارم بال در میارم
خیلی تو کفم ببینم عاشقانه جنایی آقای صالحی چطوریه؟؟؟؟
ولی از الان حاضرم با همه سر زندگیم شرط ببندم که روی همه عاشقانه نویسارو کم میکنه
راستی تا یادم نرفته، اسم کتاب دسیسه های عاشقانه ست
من که روزشماری میکنم. به همه شماهاهم توصیه اکید میکنم
دوستون دارم.
آقای صالحی واقعا شاهکاری بخدا
من یکی که از اول طرفدارت بودم و با خوندن جلد دو دیگه همینجا اعلام می کنممن رسما دیگه هری پاترو کنار گذاشتم.
خداییش به نسبت جلد یک صدبرابر قوی تر و جذاب تر بود.
دوستان میدگاردی این لینک وبسایت رسمی آقای صالحیه.
کتاب تو این هفته با بیست درصد تخفیف عرضه شده از دستش ندین!
اونم با امضای شخص آقای صالحی!!!!!!!!!!!!!
من که با اینکه جلد اولو داشتم دوباره سه جلدشو خریدم فقط بخاطر امضاش
جلد دومو یه روزه تموم کردم الانم با اینکه بیست و چهار ساعته نخوابیدم دارم وسوسه میشم برم سراغ جلد سوم.!
خداییش باحال بود یه اتفاقایی افتاد که اصلا انتظارشو نداشتم!
لینک سایت :
http://ahmad-reza-salehi.com/
سلام دوستان میدگاردی
خبر خوب دارم براتون
تالار گفتگومون بالاخره راه افتاد . از آقای صالحی خواهش کردم برامون
افتتاحش کنن. همبنجا ازشون تشکر می کنم که با اون همه مشغله کاری روی
بنده حقیر رو زمین ننداختند و اولین پست رو ایشون گذاشتند
سوده در حالی که همانند ابر بهار به پهنای صورت اشک می ریخت، پشت پرده نقره ای زانو زد. آبی آسمان دیدگانش به لطافت ابرهای پر طراوت بهاری، فخر می فروخت و لب های مهربانش بدون این که کلامی بر زبان جاری سازند، حدیث عشق و دلتنگی و غم فراق را فریاد می زدند. گونه های سرخش پایان جدایی و دیدار دوباره روی محبوب را به گرمی جشن گرفته بودند.
آرتوس نیز در حالی که روی پای خودش بند نبود، بی اختیار مقابل او روی زمین افتاد. گویی آن پاها دیگر توان نگه داشتن سنگینی آن همه بغضِ فریاد نزده را نداشتند و از زیر بار مسئولیت شانه خالی می کردند. باران اشک، چشم های معصومش را ترک می کرد و همچون آبشاری که تبدیل به سیل می شد، صورتش را در می نوردید و آتش سوزنده ای که از دلش شعله می کشید را خاموش می کرد. اما مگر این آتش و این شعله های سوزان به این آسانی ها خاموش می شدند!
درباره این سایت